معنی پروک بزئه - جستجوی لغت در جدول جو
پروک بزئه
کز کرده و جمع شده
ادامه...
کز کرده و جمع شده
فرهنگ گویش مازندرانی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پروک بزئن
پلک زدن، خود را جمع کردن، سر درگریبان فرو بردن، صدای شعله
ادامه...
پلک زدن، خود را جمع کردن، سر درگریبان فرو بردن، صدای شعله
فرهنگ گویش مازندرانی
پروک بزوئن
از سرما جمع شدن
ادامه...
از سرما جمع شدن
فرهنگ گویش مازندرانی
پرتک بزئن
کنایه از: ادرار کردن، کنایه از: انزال
ادامه...
کنایه از: ادرار کردن، کنایه از: انزال
فرهنگ گویش مازندرانی
پخوک بزئن
جمع گشتن بدن به هنگام درد و بیماری، خاصه پرندگان که در این
ادامه...
جمع گشتن بدن به هنگام درد و بیماری، خاصه پرندگان که در این
فرهنگ گویش مازندرانی
پرک بزئن
آلوده به بوی مرغ بوی گوشت خام، پلک زدن ناخواسته و غیرارادی، زمانی به اندازه ی یک چشم به
ادامه...
آلوده به بوی مرغ بوی گوشت خام، پلک زدن ناخواسته و غیرارادی، زمانی به اندازه ی یک چشم به
فرهنگ گویش مازندرانی